مجموعهي حاضر متشكل است از 14 داستان كوتاه آمريكايي با عناويني همچون: آغوش معركه، زامبيها، ظهور سرمايهداري، شهر كليساها، جداييها، رگبار طلا، هيات اعزامي و اولين كار بدي كه بچه كرد. براي مثال در داستان اخير، نويسنده خاطرنشان ميسازد: "اولين كار بدي كه بچه كرد، پاره كردن كتابهايش بود. ما هم قرار بر اين گذاشتيم كه هربار كه بچه يك صفحه از كتابش را پاره كند، چهار ساعت در اتاقش، پشت در بسته تنها بماند. اما به تدريج، همانطور كه درك و فهمش بيشتر ميشد، هردفعه دو صفحه را پاره ميكرد كه معنايش هشت ساعت تنها ماندن در اتاق، پشت در بسته بود. وقتي بدهي او را بر حسب ساعت حساب كردم، ديدم كه تا سال 1992 نبايد از اتاقش خارج شود. جريان را اين طور فيصله دادم كه اعلام كردم، پاره كردن صفحات كتاب، خيلي هم كار خوبي است. يكي از خشنود كنندهترين جنبههاي پدر و مادر بودن همين است يك عالم امكان داريد هركدام به ارزش طلا. حالا من و بچه با خوشحالي كف اتاق، كنار هم مينشينيم و صفحات كتاب را پاره ميكنيم".