در اين كتاب، سعي شده تا نقشههاي آمريكا به منظور استعمار و استحمار ملتها به خصوص در خاورميانه كه از جانب فوكوياما، فريدمن، هانتيگتون، كاپلن مريشمر و منتقد ايشان، "كوپچان" عرضه شده، تبيين گردد. بدين منظور، نگارنده تصورات نوآم چامسكي را مبني بر اين كه حملات آمريكا به خاورميانه با هدف مبارزه با تروريسم صورت گرفته، رد ميكند چرا كه ميگويد: "اولا تروريسم گسترش يافته و تروريستها در نقاط مختلف جهان، تحت حمايت آمريكا هستند ثانيا خود اعمال آمريكائيان بنا بر مصوبات كنگرهي خودشان، تروريستي است". سپس خاطرنشان ميسازد: "1- هدف از حمله، فقط غارت منابع نفتي نبود. چون اين موضوع با بودن صدام، كم دردسرتر راحتتر انجام ميشد. 2- هدف تنها تحت كنترل نگاهداشتن مردم نيست چون براي اين امر، راههاي متعددي وجود دارد كه بسيار معقولتر از حملهي نظامي است. بنابراين بايد دايرهي بررسي را قدري گستردهتر كنيم. "مايكل بارنتي"، نويسندهي آمريكايي در كتاب دموكراسي براي اقليت ميگويد: واشنگتن سعي دارد براي ايجاد امنيت و صلح به منظور حمايت از سرمايهداري جهاني، تمامي جنبشهاي كارگري و كشورهاي اصلاحطلب جهان را سركوب كند و به منظور قانع كردن شهروندان خود ميگويد كه اين اقدام، در راستاي مبارزه با تروريسم، قاچاق مواد مخدر و خلاصي از حكومتهاي مستبد، صورت ميگيرد".