راوي اين داستان، زني ارمني است به نام "كلاريس آيوازيان "كه در اين داستان، از روابط خانوادگي خويش، فرزندان دو قلو و دنياي عاطفي آنها، و از همسايههايي سخن ميگويد كه اينك در آبادان ـ در خانههاي سازماني ـ زندگي ميكنند .تلاش براي انس گرفتن با محيط، بن مايه ديگر اين داستان است .