موعود، تمناي همۀ كساني است كه در عرصۀ زمين زندگي ميكنند و درمانده و جوياي عدالتاند. به بيان ديگر اين تمناي ذاتي وجود آدمي است، به ويژه امروزه با مشاهدۀ بحرانهايي كه بشر را از هر سو در خود فرو برده است، تمناي ذاتي و شوق ديدار مردي كه همه را از اين وضع نجات دهد دوچندان ميشود. بسياري از مكاتب فلسفي و سياسي همواره از آينده، جهان و جهان آينده، گفتوگو داشتهاند، در بحث از فلسفۀ تاريخ نيز اين موضوع مطرح است. بسياري از نظريهپردازي سياسي نيز با گفتوگو دربارۀ آيندۀ جهان، زمينههايي براي تدوين طرحهاي استراتژيك فراهم كردهاند؛ طرحهايي كه سياستمداران به اتكاي آنها برنامهريزي و سعي كردهاند بر مقدرات و مقدورات مردم دست يابند. تحقيق حاضر با اين موضوع كه چگونه ميتوان از تفكر مهدويت براي حال و در مقام سياستگذاري بهره برد به نگارش درآمده است. ميتوان گفت در مدل افق جهاني با عنايت به ضرورت ارتباط بين دين و اعتقادات در تصميمگيريها و سياستگذاريها، از تفكر ناب، سازنده و غيرمنفعل مهدويت به عنوان بستر و اساس چشمانداز كشور استفاده شده است.