شخصيت اصلي اين داستان ـ كه با سبك امپرسيونيسي به نگارش درآمده ـ كودكي است با نام "علي" كه از طبقات محروم اجتماعي است. روزي بر اثر اصابت سر "علي" با شير آب، سر شكافته شده و علي راهي بيمارستان ميشود. واگويههاي او در بيمارستان از جمله ذهنيتي كه نسبت به مارها دارد، داستان را شكل ميبخشد.