كتاب حاضر، رماني فارسي است كه با زباني ساده و روان و بيان جزئيات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصيتها و توصيف عميقترين احساسات و افكار آنها و همچنين با بيان دقيق جزئيات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه ميكند. در داستان ميخوانيم: «پسرك، مثل پرندهاي اسير، بيتاب بود بيهيچ دليلي عصباني ميشد و بر دروديوار دهكده چنگ ميزد و وقتي ناخنهايش به خون مينشست، با خودش ميگفت كه بايد بروم، چرا زودتر بزرگ نميشوم. پسرك اسير قفس نبود. اسير خيالات و رؤياهاي خودش بود».