,"كتاب حاضر، رماني فارسي است با داستاني مهيج و معمايي كه آدمهايش بهيكباره چشمباز ميكنند و در هزارتويي از ماجراهاي غيرقابلپيشبيني غرق ميشوند. نويسنده اين بار سعي كرده است علاوه بر پرداختن به مسئلة خشونت و تأثيرات آن بر زندگي آدمها به كنكاش در جهان ادبيات و خاصه هستيشناسي رمان گوشه چشمي بيندازد. اين رمان داستان يك داور بيستونه سالة ليگ دستدوم فوتبال است كه در جريان ناكاميها و بيپوليهاي طولانياش به همراه همخانهاش تصميم به سرقت از سوپر ماركت صاحبخانة سابق خود ميگيرد. اما سرقت مسلحانه آنها آنطور كه پيشبيني كردهاند پيش نميرود و ناگزير مجبور به ترك تهران ميشوند. دو سارق تازهكار به شهرهاي كوچك شمال كشور پناه ميبرند و در آنجا سرنوشتشان با زوجي جوان و مجرمي فراري كه با هويتي تازه در يك ماستبندي سنتي كار ميكند پيوند ميخورد."