,"كتاب حاضر، رماني آمريكايي و هيجانانگيز است. بسياري از آثار اين نويسنده و روزنامهنگار آمريكايي به فيلمهاي سينمايي موفقي تبديلشدهاند و مطرحترين رمان اين نويسنده همين اثر است. بسياري اين نويسنده را به دليل استفاده بهينه از لغات و بهكارگيري ديالوگهاي محكم و تأثيرگذار ميستايند. در اين رمان تكاندهنده مخاطب با هر صفحهاي كه جلو ميرود انگار شلاقي ميخورد، راوي داستان ظهر يك روز گرم و تابستاني در كاليفرنياي جنوبي از پشت كاميون يونجهاي ميپرد بيرون، درست روبروي غذاخوري «توئين اگز»، صاحب غذاخوري بهزودي با پيشنهاد كار براي «فرانك» سرگردان، او را ماندگار ميكند. اما «فرانك» خيلي زود با زن «پاپاداياس» كافهچي همدست ميشوند و نقشههاي پيدرپي قتل ميكشند و اجرا ميكنند. اما سرنوشت هر سه نفرشان تلخ و مصيبتبار خواهد شد."