,"كتاب حاضر، رماني فارسي است كه با زباني ساده و روان و بيان جزئيات لازم نگاشته شده است. نويسنده در اين داستان زندگي انساني را روايت ميكند كه در يك موقعيت داستاني همه آنچه را در اطرافش هست با جزئيات ميبيند، ميشنود و فقط روايتشان ميكند. در داستان ميخوانيم: «ديروز مدرسه نرفتم. اما فقط مراسم ظهرگاهي برگزار شد و از كلاس خبري نبود. وقتي آقاي رسولي زنگ را زد مثل بقيه روزها رفتم سر صف ايستادم. او بلافاصله از ساختمان بيرون آمد و روي سكو ايستاد. بعد مثل هميشه دو بار محكم توي ميكروفون فوت كرد تا مطمئن شود كه بلندگوها سالماند و با صداي بلند فرمان از جلو نظام را صادر كرد»."