كتاب حاضر، رماني از نويسندة معروف افغانستاني، «خالد حسيني» است. داستان اين كتاب به زندگي يك خواهر و برادر به نامهاي «عبدالله» و «پري» ميپردازد كه عاشقانه يكديگر را دوست دارند اما دست سرنوشت اين دو را در كودكي از يكديگر جدا ميكند و آنها هنگامي دوباره يكديگر را بازمييابند كه ديگر دير شده است. اين كتاب در واقع رمان نيست، بلكه از يك سري داستانهاي كوتاه تشكيلشده كه مثل زنجير به يكديگر وصل ميشوند. روايت كتاب از سال 1952 ميلادي در دهكدهاي در افغانستان آغاز ميشود و از همان ابتدا، احساسات خواننده را برميانگيزد. «عبدالله» كه خواهر خود، «پري» را به شدّت دوست دارد، در صحرا شاهد فروختن او به خانوادهاي ثروتمند و بيفرزند ميشود. «پري» با خانواده به پاريس ميرود. «عبدالله» او را هيچگاه از ياد نميبرد. تا اينكه خود، پس از پشت سرگذاشتن ماجراهاي تكاندهندة سياسي و اجتماعي، سرانجام سر از كاليفرنيا درميآورد.