كتاب حاضر دربردارندة رماني با موضوع تخيلي است. در خلاصة رمان آمده: در سالهاي دور، جادوگري كه محبوب اهالي جنگل و كوه بود، قسمتي از نيروي جادويياش را به نوزادي بخشيد. نوزاد به نام «خندهرو» شناخته شده بود و جادوگر به دليل علاقمندي به كوه بزرگ، نيروي خود را به خندهرو بخشيده بود تا وقتي بزرگ شد و با نيروي جادويي به جنگل و نزد كوه آمد، كوه بزرگ از ديدن او خوشحال شود. خندهرو، بعد از بزرگ شدن، با نيرويي تبديل به اسب بالدار شده و به نزد اهالي جنگل و كوه بزرگ ميرفت. جادوگر تأكيد زيادي بر مراقبت از خندههاي خندهرو كرده بود. اما روزي اهالي جنگل و كوه بزرگ متوجّه شدند كه لبخندهاي خندهرو، نيمه شده و اندكي غم بر وي عارض شده است. همگي براي بازگرداندن لبخند خندهرو درگير ماجراهايي شدند كه در ادامة داستان آمده است.