نويسنده در اين پژوهش به چهار انديشة راهبردي و مبنايي كلان در حوزة مباني تفسير قرآن پرداخته است: قدسيت قرآن؛ وجوه پذيري قرآن؛ ناطقيت قرآن و ترجمان خواهي. قدسيت قرآن ناظر به تنزّه ماورايي قرآن از نقص و خطا است. وجوه پذيري مبناي ديگري است كه پردازش آن براساس نهجالبلاغه صورت گرفته است. وجوه پذيري قرآن به معناي كثرت قرائتها و برداشتها از متن نيست؛ بلكه ناظر به دو بعد معناشناسانه و آسيب شناسانه است. ناطقيت، قرآن را درصدد سخنگويي و انتقال مفاهيم و معارف خويش به مخاطب در سه بعد رجالي، دلالي و تفسيري ميداند. ترجمان خواهي قرآن به عنوان آخرين مبناي اين كتاب مورد توجه قرارگرفته كه در آن از روابط سه گانة اهل بيت (ع) با قرآن (معرفت، معيت، ظرفيت) سخن به ميان آمده است.