كتاب حاضر، دربردارندة داستانهاي بسيار كوتاه، با موضوعات مختلف است. عنوان داستانها عبارتند از: «بخار صورتي يك عشق»، «پدر كم زور من»، «سنگي كه شكست»، «ديوار گلي گربهاي»، «در حالي كه»، «جادوگري بس است»، «دختري كه عاشق گودال شد»، «بايد بعضي رؤياها را باور كرد!» و... . در خلاصة داستان «پدر كم زور من» آمده است: دختر كوچك به دليل كمزوري، براي باز كردن خمير دندان و در شيشه مربا از پدر كمك ميگيرد. پدر با وجود خشونت و زور به خرج دادن، نميتواند درها را باز كند، ولي مادر با فشار اندكي درها را باز ميكند. پدر خجالت زده از كمزورياش، اينبار با مهرباني با درها برخورد ميكند و خيلي زود درها باز ميشود و او به راز مهرباني كردن مادر، با اشياء پي ميبرد.