اثر حاضر، كه صد و يكمين دفتر از مجموعة «جهان تازة داستان» است، دربردارندة چند داستان كوتاه از «فلامك جنيدي» است. عنوان برخي از داستانها عبارتند از: «گوشوارههايي با نگين فيروزه»، «چيزي از قلم نيفتاده»، «گربههاي شهر من هر روز زيادتر ميشوند»، «جايي به نام تاماساكو» و... . داستان «گوشوارههايي با نگين فيروزه»، ماجراي زني است كه بعد از پايان يافتن ارتباطش با «رامين»، دچار سردرگمي شده و زندگياش به هم ريخته است. شبي، براي شركت در يك مهماني، گوشوارههاي فيروزهاي كه رامين به او هديه داده را به گوشش ميكند؛ گوشوارهها سنگين هستند و گوش او را زخم ميكنند. زن نميتواند گوشوارهها را از ميان زخم جدا كند و مجبور ميشود تا آرام آرام به وضعيت پيش آمده عادت كند. گوشوارهها و زخم گوش زن، نمادي از خاطرات دردناك اوست كه با رامين داشته و نميتواند آنها را ترك كند.