--- كتاب حاضر، بحثي در مورد تعيينكنندهها در طراحي معماري است، اما نه از ديد روند طراحي، بلكه از منظر نظامي كه معماران در درون آن حركت و فعاليت ميكنند، نقش اين نظام و فرآيندهاي پسزمينه آن، از عرصههايي است كه كمتر موردتوجه قرار گرفته است، در اين گفتارها، سعي شده است كه نشان داده شود، معماري، پيش از آنكه بتواند تعريف شود، در بسترهاي هشتگانهاي جريان مييابد كه از بن با هم متمايزند، آنچنانكه تعريف معماري در هر يك از اين هشت بستر مفهومي، با ديگر بسترها، متمايز خواهد بود، چه رسد به ارزشها و شيوههاي عمل، لذا ديگر نميتوان از يكچيز بهعنوان معماري نام برد، بلكه بايد از معماريها ياد كرد.