«مريم» دختر صبوري است که در فراز و نشيبهاي زندگي گرفتار ميشود. او با پسري به نام «رضا ستوده» آشنا شده و در اندک زماني مانده به نامزديشان پزشکان مبتلا بودن رضا به سرطان را اعلام ميکنند. رضا بعد از مدت کوتاهي از دنيا ميرود و دنيايي از حسرت و خاطره را براي مريم به جاي ميگذارد. در اين فاصله، مريم پدر و خواهرش «مژده» را نيز از دست ميدهد. مژده قرباني تصميم عجولانه ميشود و نامزدش، «اشکان» را در حسرت ميگذارد. بعد از مدتي مريم و اشکان که درد مشترک از دست دادن عشق خود را دارند با هم ازدواج ميکنند. خوشبختي آنها با مرگ اشکان بر اثر گازگرفتگي به پايان ميرسد در حاليکه مريم باردار است. مريم بار ديگر در غم و حسرت فرو ميرود و توان خود را از دست ميدهد. او فرزندش «رضا» را به دنيا ميآورد. اينبار پسرعمويش، «عرشيا» با گذشتهاي دردناک به ايران ميآيد تا در ادامة راه زندگي مونس و يار او باشد.