اين كتاب، مشتمل بر 9 داستان كوتاه با عناوين آچمزشدهها؛ شام آخر؛ از لب جاده؛ آريايي در مه؛ عقرب توي پوتين؛ شاعر و شواليههاي جواديه؛ كوتاهترين داستان؛ انتخاب واحد ترم تابستان در دانشگاه تهران ـ جنوب؛ و تنگنا است. موضوع داستان «آچمزشدهها» به قرار زير است: به دنبال پيدا شدن چند جنازة سوخته در بيابانهاي حومة شهر، يك سرهنگ ادارة آگاهي به همراه يكي از همكارانش راهي محل شده و به صورت ناشناس و نامحسوس به تحقيق پرداخته و متوجه ميشوند كه شبها عدهاي از جوانان منطقه، با استفاده از تاريكي شب، وارد قبرستان اتومبيلهاي فرسوده شده و مسابقة اتومبيلراني برگزار ميكنند. اما رعايت نكردن اصول ايمني، بارها موجب اشتعال اتومبيلهاي در حال مسابقه شده و رانندگان آنها بر اثر سوختگي فوت كردهاند. جوانان حاضر در محل نيز جسد آنها را به بيابانهاي اطراف منتقل كرده و ميگريختهاند.