مجموعة حاضر شامل داستانهاي كوتاه با عنوانهاي «كتاب مردگان»، «هفت»، «بچة آب»، «كتاب معجزات»، «شبگويان»، «خياط لباس عروسي»، «دمهاي ميمون»، «نوحه خوان»، و «ژاله كش» است. در داستان ژاله كش آمده است: «كليساي باپتيسي» بزرگترين كليساي «بلاير» در يكي از قديميترين و فقيرترين مناطق پايتخت «هائيتي» بود. مدتي بود كه شايعاتي دربارة كشيش كليسا و مواجهة قريبالوقوع او با نيروهاي بر سر قدرت، بر سر زبانها بود. افراد كاخ رياستجمهوري انتظار داشتند كشيش مانند گذشته و كشيشان ديگر، مردم را به صبر و سكوت و وعدة بهشت دعوت كند. اما او مدتي بود كه در كليسا و برنامة راديويي از جنگ عليه ستمگران سخن ميگفت و خشم افراد كاخنشين را برميانگيخت. آنها فردي از داوطلبان امنيت ملي را كه فردي كاتوليك، با ظاهري رعبآور و جلادي زبردست بود براي كشتن كشيش مامور كرده بودند و مرد جلوي كليسا در كمين كشيش به سر ميبرد، در حالي كه خاطرات زندگي خود را مرور ميكرد.