مجموعة حاضر شامل داستانهاي كوتاهي با عنوانهاي «تابلو»، «از خواب ميترسيم»، «آرشيو»، «سيبزميني»، «جزيره»، «پيرمرد»، «عقل من»، «پيرمرد وطنپرست»، «مادر»، «سنگ قبر»، «اقدام به قتل» و... است. خلاصة داستان «از خواب ميترسيم» چنين است: فردي خواب ميبيند كه از صخرهاي به زحمت بالا ميرود. پايين پايش دره و ته دره رودخانة خروشان و گلآلودي قرار دارد كه سنگهاي بسيار بزرگ و جنازههاي كساني كه سعي كردهاند از صخره بالا بروند، اما موفق نشدهاند، درون دره سقوط كردهاند و در رودخانه شناورند. كركسهاي قويجثه نيز روي صخرهها نشسته و به آنها خيره شدهاند. فرد خود را از صخره بالا كشيده و وارد غاري ميشود كه در روشنايي اندك آن زني چمباتمه زده است. در يك آن، غار تاريك ميشود و در دهانة غاركركس بزرگي نمايان ميشود. فرد از خواب ميپرد و از آن شب خواب و خواب ديدن برايش به كابوسي وحشتناك تبديل ميشود.