روزگاري، پادشاهي با زن اصيل و سه دختر زيبايش در قسمتهاي غربي زندگي ميكردند. اين پادشاه سه دختر زيبا داشت كه دو دختر بزرگتر او با پادشاهان ازدواج كرده بودند. زيبايي جوانترين دختر، بينظير و فوقالعاده بود. به همين جهت شهرت او نزد همه گسترش يافت. طوري كه عدة زيادي از مردم از راه سفر زميني و دريايي براي ديدن او جان خود را به خطر انداختند. با شهرت دختر كه «ساكي» نام داشت كمكم «ونوس» الهة عشق و زيبايي، مورد شناخت ديگران قرار گرفت. چرا كه تاكنون كسي براي ديدن او به شهر پافس، كتيذوس و كيسرا سفر نكرده بود. دوشيزه ساكي كه دختر پاكدامني بود، به جاي ونوس و با لقب او مورد ستايش همگان قرار گرفت. ونوس حقيقي از اين ماجرا غمگين بود. بعد از مدتي ونوس نام پسر خلف خود را كيوپيو خداي خشم و شهوت نهاد. او بسيار گستاخ و بيباك بود و با اعمال شيطاني خود حرمت تمام قوانين و عدالت عمومي را زير پا ميگذاشت و مسلح به آتش و نيزه بود. ونوس، كيوپد را به شهر ساكي برد و از او خواست انتقام او را از ساكي بگيرد.