در اين كتاب، علت اساسي و ريشة بيعدالتيها در سطوح دروني و بيروني جوامع جستوجو ميشود، از همين رو، در يكي از مهمترين فصول كتاب، آراء برخي از فلاسفه، دانشمندان و نظريهپردازان، بررسي ميگردد. در ادامه، دامنة بحث از حالت انتزاعي و نظري خارج شده و به دنياي واقعي ميآيد. بر اين اساس توسعه نيافتگي، عامل مضاعف در فقر، نابرابري و بيعدالتي به حساب ميآيد. در ادامه با مروري مختصر به برخي مكاتب، ايدئولوژيها و نظامهاي سياسي، اقتصادي ملاحظه ميگردد كه پيامدهاي منفي جهانيسازي در قياس با كاركردهاي مثبت آن دو چندان است. فصول پاياني به كارآمديهاي محدود دولت رفاه از يك سو و چالشها و بحرانهاي آن در سدة اخير در قالب رويكردها و نظريههاي سياسي و جامعهشناسي از سويي ديگر اختصاص دارد.