در تجربة مشارکتی، خودآگاهی ما از بین میرود و کاملاً در زمینههای تجربی جذب میشویم. تنها دسترسی مستقیم ما به «واقعیت ماورایی» از خلال این مشارکت روی میدهد. در واقع، بدون تجربة مشارکتی، تجربة دینی ناممکن است. به علاوه، تجربة عمیق مشارکتی، آگاهی حیرتافزا از واقعیت ماورائی است و این آگاهی ناگزیر با باور به لزوم مشارکت جستن در این واقعیت ماورائی و حس پروا، خشیت و صلح همراه است. اما تجربة دینی کامل، از تجربة مشارکتی گستردهتر است. موضوع اصلی این مطالعه، تجربهای است مشارکتی در باب هنر به منزلة راه اصلی به ژرفای بعد مذهبی. در فصل اول كتاب شمای کلی تجربة مشارکتی و تجربة دینی ترسیم میشود. نویسنده، فلسفة مارتین هیدگر را به منزلة مبنای تحلیل به کار برده، اما هدفش تفسیر فلسفة هیدگر نیست. در فصل دوم، نظریة وایتهد در باب ادراک به کار برده شده است تا عملکرد تجربة مشارکتی با دقت بیشتر بررسی شود. در فصول بعدی موسیقی و نقاشی و ادبیات و معماری بررسی شدهاند تا معلوم شود این هنرها نه تنها ما را به تجربة مشارکتی در باب بعد مذهبی میکشانند، آن بعد را برای ما تفسیر نيز میکنند.