امروزه فشارهاي زيادي بر والدين وارد ميشود، مبني بر اين كه بايد كودك را به مجرد مشاهدة برخي ناسازگاريها، براي درمان، نزد روانشناس يا روانكاو برد و يا حتي دارودرماني را آغاز كرد. اين فشارهاي احتمالي موجب ميشود تا حس ناتواني و يا شكست در وجود والدين شدت گيرد، زيرا نزد خود تصور ميكنند كه تعليم و تربيت كودك وظيفة آنهاست، نه كس ديگري. در واقع مشكل والدين اين است كه وقتي كودكي دچار مشكلات رفتاري ميشود، نميدانند از كداميك از اين دو جريان كاملا متناقض، يعني رفتن يا نرفتن نزد روانشناس، پيروي كنند. به نظر نگارنده، والدين بيش از هرگونه تصميمي بايد دو روش مذكور را به خوبي بشناسند، زيرا طبيعي است كه نوع درمان ميتواند بر سرنوشت كودك تاثيرگذار باشد. نگارنده در كتاب حاضر سعي كرده است تا معاجلات گوناگون نظير: رواندرماني، روانكاوي، پسكودرام يا رواننمايش را كه علم روانشناسي براي ناهنجاريهاي رفتاري ارائه كرده است، شرح دهد، تا والدين بتوانند با درك صحيحي از نوع رفتار فرزندانشان، تصميم بگيرند كه به روانشناس مراجعه كنند يا نه. لازم به ذكر است، تمامي مطالب كتاب، با تكيه بر تجربيات نگارنده در اين زمينه ارائه شده است.