تحقيقي درباره رابطه بين فلسفه و روانشناسي و تعامل آن دو در فهم رفتار و ذهن افراد است. در اين کتاب که به عنوان منبع درسي براي استفاده دانشجويان رشته روانشناسي در مقطع کارشناسي ارشد و دکتری و نيز اساتيد روانشناسي و علوم رفتاري نگاشته شده است، ضمن بيان کلياتي از اهداف فلسفه روانشناسي و موضوع آن، رويکردهاي مختلف نسبت به رفتار و روان مورد بحث و بررسي قرار گرفته و روششناسي تحقيق در علم روانشناسي و قلمروي آن بيان گرديده است. در بخش ديگري از کتاب تحت عنوان «روانشناسي منهاي مغز» نگارنده به ذهنگرايي و رفتارگرايي در روانشناسي اشاره کرده و نقش محيط و پديدههاي طبيعي و متغيرهاي فرضي و نقش پيشفرضهاي ذهني و قواي ذهن در ديدگاههاي روانشناسي و درمانهاي رفتار و روان را مورد تجزيه و تحليل قرار داده است. در ادامه در بخشي تحت عنوان «زيست روانشناسي» نگارنده به بررسي سيستم عملکرد اعصاب، مغز و قشر خاکستري آن در رفتار اشاره کرده و نقش ايمان و دگماتيسم و فرايند رشد و تحول مغز در رفتارها را بررسي نموده است. در همين رابطه وي به کارکردهاي پايه در زيست روانشناسي مانند حرکت، انفعال (عواطف)، احساسات، توجه، حافظه و رابطه نفس و بدن در فلسفه اسلامي اشاره کرده و کارکردهاي برتر در زيست روانشناسي مانند يادگيري، ادراک، مفهوم، شناخت، قصد و اراده و تبيين فلسفي آنها تبيين شده است. در بخش بعدي کتاب رويکردهاي اجتماعي روانشناسي مانند بافت اجتماعي رفتار، هوشياري و فناوري روان مورد بحث قرار گرفته و از منظري روانشناختي و فلسفي به ابعاد اجتماعي روان انسانها پرداخته شده است. در اين بخش نگارنده به پيشرفتهاي گسترده در حوزه علم روانشناسي و تأثير پيشرفت صنعت و علم پزشکي در اين زمينه اشاره کرده است. پس از پايان هر فصل از کتاب چکيدهاي از آن فصل ارايه شده و خلاصه آثاري نگارنده بيان شده و مورد نقد و ارزيابي قرار گرفته است.