معرفي مختصر كتاب
«ليلا» با قبولي در رشتۀ مديريت به تهران ميآيد و به هنگام ثبتنام براي خوابگاه با پسري به نام «ايليا» آشنا ميشود. ايليا به او قول ميدهد كه كار خوابگاه او را درست ميكند. پس از مدتي ترم شروع ميشود و ليلا با ورود به كلاس متوجه ميشود كه ايليا همكلاس اوست. بعد از چند روز آن دو به يكديگر علاقمند ميشوند و اين در حالي است كه خانوادۀ ايليا با اين ازدواج بسيار مخالفند. بر اين اساس آن دو پنهاني عقد ميكنند. ليلا كه اكنون باردار است به پيشنهاد ايليا راهي خانۀ آنها ميشود. اما پدر ايليا با مشاهدۀ ليلا سكته ميكند و مادرش نيز ترتيب يك تصادف ساختگي را ميدهد، اما خوشبختانه فرزند ليلا از بين نميرود، اما صورت ليلا به طرز فجيعي جراحت مييابد.