آيا آنچه كه ما حس ميكنيم واقعاَ وجود دارد؟ آيا دانش ما دربارة جهان ميتواند درست باشد؟ آيا يك عمل واقعا ميتواند درست يا نادرست باشد؟ آيا زندگي اصلا معنايي دارد؟ و آيا مرگ پايان كار است؟ هزاران سال است كه مطلبي در پاسخ به اين سوالات نوشته ميشود، اما خمير ماية فلسفه مستقيما از جهان و رابطة ما با آن شكل ميگيرد، و نه از نوشتههاي گذشته. به همين دليل است كه اين سوالات دوباره و دوباره، حتي در ذهن كساني كه چيزي دربارة آنها نخواندهاند ايجاد ميشود. كتاب حاضر، مقدمة بيواسطهاي براي 9 سوال فلسفي است كه هر كدامشان را ميتوان به طور مستقل و بدون رجوع به تاريخ تفكر درك كرد. اين سوالات عبارتاند از: درك ما از جهاني كه خارج از ذهنمان وجود دارد؛ درك ما از ذهن ديگر به جز ذهن خودمان، رابطة بين ذهن و مغز؛ چگونگي كار و زبان؛ وجود يا عدم وجود اراده در ذات انسان؛ اساس اخلاق؛ بررسي اينكه عدم تساوي در چه شرايطي ناعادلانه است؛ ذات مرگ؛ و معناي زندگي.