اعتماد يعني اطمينان؛ و نقطة مقابل آن شك و ترديد است. وقتي به مردم اعتماد ميكنيد، به آنها، صداقتشان و توانمنديهايشان اطمينان داريد. تفاوت ميان روابط سرشار از اعتماد، و روابطي آكنده از بياعتمادي بسيار محسوس است. در ارتباطي مبتني بر اعتماد، ممكن است سخن نسنجيدهاي بر زبان آوريد؛ با وجود اين مردم منظور شما را درك ميكنند، در حالي كه اگر آن رابطه بر مبناي بياعتمادي استوار باشد، حتي اگر سنجيده و دقيق هم حرف بزنيد، ديگران حرف شما را بد تعبير ميكنند. امروزه، بحران اعتماد گريبانگير جامعة جهاني شده است و اين بحران در همة زمينههاي اجتماعي، سازماني، ارتباطي و فردي بر افراد تاثير منفي ميگذارد. از اين رو نگارنده در كتاب حاضر، به بحث اعتماد و تاثير آن بر افراد و جامعه پرداخته و راهكارهايي براي افزايش اعتماد عرضه كرده است. اعتماد به خود؛ اعتماد در روابط با ديگران؛ اعتماد در رابطه با شخصيتهاي حقوقي؛ اعتماد بازار، اعتماد اجتماعي، بازگرداندن اعتماد از دسترفته؛ و گرايش به اعتماد كردن از جمله مباحث كلي كتاب است.