جامعة ايران در مسير تغييراتي قرار دارد كه چشمانداز و دامنة آن چندان كه بايد روشن نيست. هركس در جامعة ايران زندگي ميكند، كم و بيش حسي از دگرگوني دارد و اين تجربه را به صورتهاي گوناگون بيان ميكند. قضاوتهايي كه دربارة جوانان يا زندگي اخلاقي و مانند آن در محاورات عادي يا در گزارشهاي پژوهشي ابراز ميشود، عموما ناظر به چنين تغييراتي است. به نظر ميآيد زندگي فرهنگي بيش از ديگر حوزههاي زندگي اجتماعي، در معرض چنين داوريهاي اخلاقي قرار گرفته است و اين خود شايد از آن رو باشد كه تغييرات بيشتري را از سر گذارنده است. مقالاتي كه در اين كتاب آمدهاند، دگرگونيهاي جامعة ايران را با استفاده از روش تحليل ثانويه از دادههاي چنين پژوهشهايي بررسي ميكنند.