نامهها، همواره روشنگر برخي زواياي زندگي نويسندگان بودهاند كه غالبا با شيوة تفكر و آثارشان ارتباطي انكارناپذير دارد. گواه بسيار روشن اين گفته را ميتوان در نامههاي نويسندگان جست. نامهها لزوما متوني ادبي نيستند، اما اگر تحليلگرانه آنها را بررسي كنيم، خواهيم ديد كه خصوصيات نگاه و سبك خاص نويسندگانشان را در خود دارند. پس چندان تعجبي ندارد اگر ببينيم كه پروست براي مادرش با همان جملات بلند و پيچيده هميشگياش نامه مينويسد، اگزوپري با لحن صميمي و دلنشين و بودلر با لحني محزون و شاعرانه، در واقع آنها به همان صورتي مينويسند كه دنياي پيرامونشان را ميبينند. ترجمة حاضر، دربرگيرندة نامههايي از تني چند از نويسندگان بزرگ به مادرانشان است. اين نامهها شاهدي بر ماجراهاي پرشور، مشاجرات و آشتيها، غمها و شاديهاي برخي از نويسندگان بزرگ با زنانی است كه به آنها زندگي بخشيده است. برخي از اين نويسندگان عبارتاند از: شارل بودلر؛ گوستاو فلوبر؛ هنري جيمز؛ مارسل پروست؛ و ويليام فاكنر.