كتاب حاضر، «آخرين كتابي است كه «ريچارد براتيگان آمريكايي»، دو سال پيش از مرگش نگاشته است. «يك زن بدبخت» سفرنامهاي داستاني است. براتيگان بخش عمدهاي از كتاب را در رستورانها و كافهها و چند فصل پاياني داستان را در مزرعهاش در «سونتانا» نوشته است. در فصل پاياني داستان، براتيگان با تاكيد بر اين نكته اشاره دارد كه كتاب را فقط يك بار خوانده است. ممكن است اين امر واقعا حقيقت داشته باشد، زيرا نويسنده چنانكه در طي داستان ديده ميشود در برخي جاها وعدههايي به خواننده ميدهد، اما خلف وعده ميكند. معلوم نيست اين بيدقتي، نوعي ترفند و بازي با خواننده و جزء طرح داستان است يا از روي بيانگيزگي و بياعتقادي و بيحوصلگي نويسنده در دو سال پاياني زندگياش روي داده است. وي در فصلي از كتاب اشاره دارد كه يك زن بدبخت را بر اساس تجربههاي زندگي روزانهاش نوشته است. بيترديد يكي از مهمترين دلايل كشش اين اثر را بايد در كشش و كوشش خواننده براي مشاركت در زندگي روزانة براتيگان از يك سو و تلاش او در پنهان داشتن برخي وقايع از چشم خواننده از سويي ديگر جست.