«شائونا»، به خاطر به دنيا آمدن برادرش، مدتي بود كه به مهد كودك رفته بود. او هنوز به محيط آنجا عادت نكرده بود و به درستي خوابش نميبرد. يك بار مربي، آنها را براي جمع كردن خرفه از ميان جوانههاي شلغم به زميني برد. هريك از بچهها مقداري خرفه جمع كردند. قرار بود آن شب شام، خرفه بخورند، اما سرميز شام خبري از خرفه نبود و همه ناراحت شدند. شائونا يادش آمد كه مربي دو بسته بزرگ را موقع رفتن روي دوچرخهاش گذاشت و رفت. در بستهها خرفههاي چيدهشده جاسازي شده بود. بعد از مدتي كه دوباره براي جمعآوري خرفه رفتند يك خرگوش باعث هرج و مرج بچهها و از بين رفتن شلغمها شد و خرفهها هم كثيف شدند. اما اين را فقط شائونا فهميد و آرزو كرد كه شام خرفه نداشته باشند و همينطور هم شد. مجموعة حاضر، گزيدهاي از كتاب بهترين داستانهاي آمريكايي است كه در سال 1999 به كوشش خانم «امي تن» انتخاب و گردآوري شده است. اسامي عناوين و نويسندة شش داستان كتاب عبارت است از: «خانم داتا نامه مينويسد/ چيترا ديواكاروني»، «5:22/ جرج هارر»، «كانزاس/ استفان رابينز»، «قلب كشف نشده/ مليسا هاردي»، «داستان زاهد/ ريك باس» و «در مهد كودك/ هاجين».