نمايشنامة كلاسيك حاصل تجربههاي انساني بود كه پس از فرو ريختن اصول كهنة قرون وسطايي به خود آمده بود و قصد آن داشت كه با پيرامون خويش پيوندي استوارتر از گذشته برقرار كند. با چنين پيوندي، انسان ميتوانست جهان درون خود را به ديگران بهتر و دقيقتر بشناساند. پاية تئاتر كلاسيك بر شالودة اين پيوند استوار بود و زباني كه آدمي را با جهان بيرون ارتباط ميداد «ديالوگ» بود. بنابراين نمايشنامه، اثري بود كه سبب پيوند انسانها با يكديگر و ارتباط آنان با جهان ميشد. نگارنده در اين نوشتار به منظور آشنا كردن مخاطبان با تئاتر غرب و تحولات آن در 150 سال اخير به معرفي زندگينامه و آثار سه نمايشنامهنويس برجستة جهان «برتولت برشت» (بنيانگذار تئاتر داستاني)، «ماكس فريش» و «فريدريش دورنمات» پرداخته است.