پدر و مادر «هيت كليف»، كه كولي بودند، او را رها كرده و آقاي «ارنشا» از او در روستا مراقبت ميكند. پس از مرگ ارنشاي پير، پسرش «هيندلي»، هيت كليف را مورد آزار و اذيت قرار ميدهد، اما دخترش كاترين، با او خوشرفتار است تا جايي كه هيت كليف به او دلبسته ميشود و تصميم به ازدوج با او ميگيرد. اما كاترين قبول نميكند كه با يك كولي ازدواج كند. بعد از آن هيت كليف، خانه را ترك ميكند و سه سال بعد، پس از اندوختن ثروت بازميگردد. اما كاترين، با مردي مبتذل به نام «ادگار لينتون» ازدواج كرده است. بعد از آن هيت كليف تنها براي انتقام از كاترين زنده ميماند. دومين شماره از مجموعة «عاشقانههاي كلاسيك» به رمان برجستة «بلنديهاي بادگير» نوشتة «اميلي برونته» ـ نويسندة نامدار انگليسي قرن نوزدهم ـ اختصاص يافته است.