جوشكار سادهاي كه براي شكار به دشتهاي جنوب آمريكا ميرود، به طور تصادفي بعد از درگيري خونين دو گروه از قاچاقچيان مواد مخدر به محل ميرسد و پول كلاني به دست ميآورد. پس از آن، براي حفظ پول مجبور به فراري طولاني در جنوب آمريكا و مكزيك ميشود. چگونگي فرار وي و وقايعي كه از آن پس رخ ميدهد داستان حاضر را شكل ميدهد.