«دكتر جكيل»، تحت تاثير اين حقيقت كه در هر فردي دو موجود، يكي خوب و ديگري بد، با هم به سر ميبرند، در صدد برميآيد تا وسيلة تقسيم جسم را به خوب و بد بيابد و موفق هم ميشود. او با خوردن مادهاي شيميايي، كه خود اختراع كرده، به ميل خود ميتواند در هر زمان كه بخواهد، يكي از دو من خوب يا بد شود. اما او بايد احتياط كند تا اطرافيانش متوجه نشوند كه دكتر جكيل مشهور و دلپسند، برخي اوقات به موجودي تبديل ميشود كه موقع شب در محلههاي كثيف لندن به كودكان و پيرمردان حمله ميكند و اعمال ناپسندي انجام ميدهد. به همين خاطر براي موجود شوم درونش، كه «آقاي هايد» نام دارد، اقامتگاه و لباسهايي تهيه ميكند. او براي تنظيم وصيتنامهاش نزد دوستش «آترسون» محضردار ميرود. اين امر، اتفاقاتي را به دنبال دارد كه در ادامة داستان بازگو ميشود. موضوع داستان حاضر اثر «رابرت لويي استيونسن» ـ نويسندة انگليسي قرن نوزدهم ـ نوعي آسيبشناسي رواني يك شخصيت دوپاره است. يك سال پس از انتشار اين اثر، نمايشنامهاي بر اساس آن در انگلستان و آمريكا به روي صحنه رفت و بعدها فيلمها و سريالهاي بسياري نيز از آن ساخته شد.