كتاب حاضر، رماني فارسي است كه در پنج فصل به ترتيب به نامهاي «خاك»، «چوب»، «آتش»، «آب»، «فلز» نامگذاري شدهاند و هركدام به يكي از شخصيتهاي درگير ميپردازد. شخصيت اصلي اين رمان «ناهيد» پرستار است و بهشدت درونگرا. او قادر نيست از كنار هيچ واقعه و خاطرهاي بهسادگي عبور كند و گذشته مدام در ذهنش تكرار ميشود و او را آزار ميدهد. او ميداند كه بايد بايستد و بر خاطراتي كه دارد او را خفه ميكند و نميگذارد به زندگياش ادامه بدهد نقطه پاياني بگذارد. جدا شدن از اين گذشته براي او مثل بريدن عضوي از بدن است كه سرمازده و سياه شده؛ يك جراحي دردناك اما ضروري.