مسالة قدم عالم يكي از مهمترين موضوعاتي بود كه انديشمندان قرون وسطايي، اعم از يهودي، مسيحي يا مسلمان با آن درگير بودند. نگارنده در كتاب حاضر، به بررسي و مقايسة نظريات محمد بن عمر فخر رازي (حدود 554-606 ق) و توماس اكويناس قديس (حدود 1225-1274 م)، دو انديشمند پيشرو به ترتيب از سنت اسلامي و مسيحي، در باب قدم عالم ميپردازد. اين رساله با بحث دربارة رهيافتهاي اصلي فلسفة يونان و تعامل اين رهيافتها با سنت يهودي ـ مسيحي متقدم و همچنين با سنت اسلامي آغاز شده و سپس با بررسي تفصيلي نظريات فخر رازي و اكوئيناس ادامه مييابد. هر دو چهره، به منزلة متکلم و متاله، وارث تفسير غالب و اصلي سنتهاي خود، مبني بر اين كه نظريه قدم عالم مخالف اصول اساسي دين است، به شمار ميروند، زيرا اين نظريه هم به معني رد و انكار خلق جهان بوده و هم به لحاظ عقلي غيرقابل دفاع است. هردوي آنها به جاي تاكيد بر حدوث زماني جهان، بر وابستگي مطلق جهان به خدا تاكيد ميكنند.