مردي يك روز كاري را براي سروسامان دادن به خانة خود، به سر كار نميرود و در حين كار با گوش دادن به يك CD به ياد خاطرات گذشتة خود در دورة جنگ در سالهاي 1360 و 61 و نيز خانة معلم خود «آقاي صفات» ميافتد؛ خانهاي كه ملقب به «غار كهف» بود و وي و دوستانش براي شب شعر آنجا جمع ميشدند، ولي اكنون به خانهاي متروك تبديل شده است؛ خانهاي كه ديدارهاي هفتگي خود را در آنجا انجام ميدادند تا اين كه صفات تصميم گرفت خانه را بفروشد و براي زندگي با خانوادة خود، كه قبلا آنها را به كانادا فرستاه بود، از ايران برود. داستان با يادآوري ادامة ماجرا و خاطرات گذشته ادامه مييابد. داستان مذكور تحت عنوان «اين هم بهار» يكي از هشت داستان كوتاه مجموعة حاضر است. عناوين ديگر داستانها عبارتاند از: خانه؛ شغل؛ دل تاريكي؛ روزگار پسرفته؛ بودن يا نبودن؛ قصة شادآباد؛ بازگشت به عقب؛ و كليد.