در رمان حاضر، «پاييزه» رزوي به هنگام بازگشت از مدرسه متوجة ازدحام همسايگان جلوي در خانهشان ميشود او قصد دارد به داخل خانه قدم بگذارد، اما خواهر دوستش مانع او ميشود. پس از دقايقي پاييزه درمييابد كه بر اثر درگيري بين پدر و مادرش، كه همواره با يكديگر دعوا داشتهاند، هر دو نفر كشته شدهاند. پس از مرگ پدر و مادر، ابتدا دايي غلام و سپس عمة پاييزه مسئوليت او را بعهده ميگيرند. اما با ورود به منزل عمه، مشكلات جديدي براي پاييزه رخ مينمايد.