نويسندهاي، پس از مرگ، در حالي كه ارتباط خويش را به صورت كامل با دنياي انسانها قطع نكرده، تصميم به نگارش داستاني جديد با تكيه بر اصول داستاننويسي ميگيرد. وي در خانۀ پيشين خود در كنار پدر، خواهر و برادر حضور دارد و مرگ تدريجي و لحظه به لحظه پدر را شاهد است. او با بازماندههاي خويش، بدون آن كه آنان بشنوند، سخن ميگويد و در عين حال به يادآوري رهنمودهاي بزرگان فن نويسندگي پرداخته و طرح داستانش را ميريزد. مجموعۀ پيش رو، دربردارنده 18 داستان كوتاه در سه دفتر است كه عنوان برخي از آنها، علاوه بر «آواي نهنگ» عبارت است از: درست مثل نوشتن؛ ذهن دوم؛ آنوقت باران باريد؛ آخرين قطار شبانه؛ پل؛ و مرگ ديگري.