"مهتاب" به رغم خواستۀ خانوادهاش براي زندگي در خارج از ايران، خانهاي اجاره كرده و به دور از آنها زندگي ميكند. پدر مهتاب به او فرصت داده تا زمان خاصي اقدام به ازدواج كند و در غير اين صورت به كانادا ـ نزد خانوادهاش ـ برود. مهتاب كه خبرنگار روزنامهاي است، براي تهيۀ گزارشي با زني به نام "زينب" آشنا ميشود كه از شوهرش آزار ديده و كتك ميخورد. زينب همراه با دختر كوچك خود از دست شوهرش فرار كرده ولي شوهرش خيلي سريع آنها را مييابد. مهتاب براي كمك به زينب، با وكيل جواني به نام "سياوش آريازند" تماس ميگيرد و از او ميخواهد كه زينب را براي گرفتن طلاق ياري دهد. در اين ميان سياوش احساس ميكند كه به مهتاب علاقهمند است و به اين ترتيب ماجراهاي بسياري براي آنها رخ ميدهد.