«هري آنگستروم» ملقب به خرگوش، موجود هميشه فراري و گريزان، از مفهوم واقعگرايانة عشق در كانون خانوادهاش و در اجتماع، دلزده و سرخورده ميشود. او مثل «پرومته اوس» اساطير يونان سر به شورش برميدارد. اما شورش بيپشتوانة او فرجامي چون فرجام سيزيف دارد. هري شورش ميكند و شكست ميخورد و ميگريزد. اما در پايان راه به بلوغ ميرسد، يعني تسليم ميشود. اما تسليم نه به معناي حقيرانة آن، بلكه به معناي ترك عصيان و جستوجوي ارزشهايي ديگرگونه كه بتوان با تكيه بر آنها براي واژههايي چون، عشق، ايثار، ارزش، و زندگی مفاهيمي ديگرگونه كشف كرد. نويسنده، در رمان چهارگانة خرگوش، به مضمون رنج كشيدن و تنها ماندن شخصيت اصلي داستانش در برابر ارزشهاي دروغين زندگي عامه ميپردازد.