علي، پسر بكّار، بيشتر اوقات خود را در مغازه دوستش ابوالحسن- كه پسر بازرگاني است. سپري ميكند. روزي آن دو در حين گفت و گو به ده دختر زيبارو، كه نه تن از آنها كنيز و يكي شاهزاده بود، برخوردند. شاهزاده در نگاه نخست شيفتة علي شد و او را به حرمسراي خويش دعوت نمود. آن دو در كاخ با يكديگر مشغول بادهگساري و خوش گذراني شدند و در اين حال علي با مشاهدة كنيزان مختلف به دختري زيبا رو با نام «شمس النهار»، كه از سوگليهاي مورد توجه هارون الرشيد بود برخورد. شيفتگي علي و شمس النهار به يكديگر و سرانجام اين شيفتگي در داستان «علي پسر بكار و شمس النهار» به تصوير كشيده شده است. اين داستان، نخستين داستان عاشقانة هزار و يك شب است كه در آن هارون الرشيد، رقيب عشقي پيدا ميكند و دومين داستاني است كه در آن مردي به ديدار كنيز محبوب خليفه به حرمسراي او ميرود. داستانهاي اين مجموعه از بُعد زمان، مكان، فضا و تعلق شخصيتها بغدادياند و تحت عنوان «شبانههاي بغدادي» گرد آمدهاند.