«هارونالرشيد» شبي دچار بيخوابي شد و در اين حال غلام خود « مسرور» را فرا خواند و از او راه حلي براي درمان بيخوابي خود خواست. مسرور راهحلهاي مختلفي مطرح كرد، اما هارون الرشيد هيچ يك از آنها را نپسنديد. سرانجام هارون الرشيد خطاب به مسرور گفت كه به در قصر برو و يكي از ياران و هم پيالگان ما را بياور . مسرور هنگام بازگشت از وجود «علي» پسر منصور خليعي و دمشقي- در بيرون كاخ خبر داد. هارون الرشيد با ورود علي به كاخ از او خواست تا فرازهايي از زندگي خود را بازگو كند تا بلكه بيخوابياش بر طرف شود. علي نيز از بر خورد با دختري زيبا با نام «بدور» و شيفتگي آن دختر به جُبير پسر عُمير شيباني و فرجام اين عقش سخن گفت. «جُبير پسر عمير و بانو بدور» يكي از داستانهاي كتاب حاضر و در رديف داستانهاي هزار و يك شب است. در اين مجلّد داستانهايي بازگوشده كه مقصود از گفتن آنها شعر خواني و گاه مشاعره دو يا چند تن با يك ديگر بوده است. بخش نثر در اين داستانها يا بسيار اندك بوده يا نقشي فرعي دارد. شعرهاي اين مجلد مستقيماً از منابع گوناگون عربي برداشته شده و حتي غلطهاي نگارشي آن تصحيح نگرديده است.