«عيسي پسر انسان» موضعگيري آشكاري است نسبت به اعتقاد مسيحيت مبني بر اين كه عيسي پسر خداست. بر اين اساس، در كتاب حاضر عيساي ناصري انساني است مانند تمام انسانهاي ديگر، و اطرافيان او هريك از ديدگاه خود او را ميبينند. اين شخصيتها كه عدۀ آنها به هفتاد نفر ميرسد همگي واقعي و تاريخي نيستند و عدهاي از آنها ساختۀ ذهن جبران خليل جبراناند. دربارۀ تفاوت ميان عيسای انجيل با عيساي جبران، ميخائيل نعيمه دوست صميمي جبران ـ ميگويد: عيساي انجيل از ماوراي دوشيزه در بيت لحم به دنيا آمده اما عيساي جبران از پدر و مادري در شهر قاهره متولد شده است. عيساي انجيل گريه ميكرد و عذاب ميكشيد، اما عيساي جبران فراتر از درد و عذاب و اشك و ناله است. عيساي انجيل فقيران را زير سايۀ خود ميگرفت اما عيساي جبران به تهيدستان نظر نميافكند. عيساي انجيل ضعيف بود و به هنگام به صليب كشيده شدن بانگ داشت اما عيساي جبران ضعيف نيست. عيساي جبران همانند عيساي انجيل به موعظه ميپردازد اما موعظههايش به رغم عيساي انجيل حس شاعرانه دارد. بر اين اساس كتاب حاضر را نميتوان بازنويسي از كتابهاي مقدس دانست.