سرشت و سرنوشت دو مفهوم فلسفي است كه به شناخت انسان ارتباط پيدا ميكند؛ يعني وقتي از سرنوشت و سرشت صحبت ميشود، به نوعي، اين مسئله مطرح ميگردد كه: انسان چيست؟ و سرشت و سرنوشت او كدام است؟ چون سرشت و سرنوشت انسان، ماهيت و هويت اوست و شناخت هيچ موجودي به اندازۀ شناخت انسان مشكل نيست؛ تا جايي كه بعضيها ميگويند: اصلا شناخت انسان محال است. همۀ انسانها سرشت و سرنوشت دارند و به حكم ماهيتشان مقهور ماهيت هستند ولي انسان مقهور ماهيتش نيست، وجودش قاهر بر ماهيتش است. يعني وجودش ماهيتش را محو ميكند و سرانجام ما نميتوانيم بگوييم چيست!. در اين كتاب، دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني، فيلسوف معاصر، به پرسش در باب چند و چون اين دو مقوله (سرشت و سرنوشت) پاسخ ميدهد و آنگاه سخن به وابستههاي دامنهدار سرشت و سرنوشت يعني تفكر؛ حقيقت؛ تاريخ؛ قبض و بسط؛ عقل؛ عشق؛ ادبيات؛ دين؛ و نامها و يادها ميكشد.