روانشناسي فلسفي بخشي از فلسفه است كه به نفس انسان ميپردازد. نفس به معناي اعم يعني چيزي كه به يك موجود حيات ميبخشد. نفس، نخستين مبدا حيات در موجود زنده است. اگر فقط به منشا اين لغت توجه كنيم، موضوع روانشناسي فلسفي شامل همۀ موجودات زنده، اعم از نباتي و حيواني و انسان، ميشود. اما امروزه مرسوم است كه موضوع روانشناسي فلسفي به انسان محدود شود. انگيزۀ اصلي در نگارش رسالۀ حاضر، عرضۀ طرحي متافيزيكي براي حيات رواني و مسائل جاودانۀ مربوط به نفس انسان است. طرح مذكور مبتني بر اين انديشۀ فلسفي است كه بدون داشتن يك طرح متافيزيكي براي انسان و حيات رواني و نفساني او نميتوان به نتيجۀ فلسفي پرباري دربارۀ ذهن و حالات ذهني او دست يافت و اين علت همان شكاف بزرگي است كه در فلسفههاي معاصر غرب دربارۀ روانشناسي انسان و ذهن او درحوزههاي تحليل و پديدارشناسي اتفاق افتاده است. در اين نوشته همۀ مراتب حيات بررسي گرديده است. بخش نخست با حيات ارگانيك يا نباتي آغاز شده است. در بخش دوم نيز به حيات حيواني يا حسي و سرانجام به حيات عقلي يا ناطق با نگاهي بر دو عنصر حيات عقلي؛ يعني فكر و اختيار اشاره شده است.