نهاد آموزش عالي با جريانهاي ضد و نقيضي در جهان امروز رو به روست. چنانكه بهاعقاد صاحبنظران اين حوزه، آموزش عالي دچار وضعيت فوق پچيدگي شده است. اين جريانها، ادراك و احساس ما را نسبت به وضع كنوني دانشگاه و آيندۀ آن با ابهام، پيچيدگي و دوگانگي شديدي رو به رو كرده و احساس دوگانۀ بيم و اميدي نسبت به تحولات آموزش عالي در سطح جهاني به وجود آورده است. از يك سو خرسنديم هر روز بر شمار دانشگاهها و دانشجويان جهان افزوده ميشود و با بسط فرصتهاي آموزشي، عدالت آموزشي گسترش مييابد و در نتيجه امكان توزيع عادلانهتر قدرت و ثروت در جامعه فراهم ميشود. اما در عين حال اين امر ميتواند به روند نابرابريهاي موجود بيفزايد، زير اين گسترش فزايند، دولتها را از تامين بودجه و امكانات لازم دانشگاهها ناتوان ساختهاست و در نتيجۀ ناتواني دولتها، مشاركت متقاضيان آموزش عالي در تامين بخشي از هزينههاي دانشگاهها به ضرورت اجتماعي اجتنابناپذير بدل شده است. در چنين شرايطي بديهي است همۀ اقشار و گروههاي اجتماعي قادر به پرداخت و تامين هزينههاي آموزش عالي و بهره برداري از فرصتهاي آن نيستند و بيم آن ميرود محرومان همچنان محروم بمانند و آموزش عالي دور باطل نابرابري هاي اجتماعي را همچنان باز توليد كند. كتاب حاضر، طيف وسيع و كم و بيش همهجانبهاي از موضوعات متعدد مربوط به آاموزش عالي و دانشگاه را پوشش ميدهد. عناوين كتاب عبارت است از: فهم آموزش عالي بستر جهاني با تأكيد بر شناخت وضعيت آموزش عالي ايران؛ توليد علم و چالشهاي علوم انساني و اجتماعي ايران؛ فرهنگ دانشگاهي ايران و بريتانيا؛ مطالعهاي تطبيقي در علل ناكارآمدي آموزش دانشگاهي ايران؛ مباحثه روشي براي تدريس در دانشگاه؛ فرهنگ نقد در اجتماعات دانشگاهي ايران؛ ارتباطات بينالمللي علمي و دانشگاهي؛ ارتباطات دانشگاهي ايران و غرب؛ تأثير زندگي و تحصيل در خارج؛ و سياست هاي توليد علم و فناوري در بريتانيا.