"تريسي بيكر" دختر نوجواني است كه به علت ناملايمات زندگي مجبور شده در مركز نگهداري كودكان به زندگي ادامه دهد. او كه آرزو دارد نويسنده شود، خاطرات خويش را در دفترچهاي يادداشت ميكند و تنها بعضي اجازه دارند قسمتهايي از آن را بخوانند. تريسي آرزو دارد روزي مادرش بازگردد و او را با خود به خانه ببرد. اخلاقهاي مختلف بچهها در مركز باعث مشكلات و درگيريهاي بسياري بين آنها ميشود و در اين ميان تريسي از همه بيشتر با "جاستين" مشكل دارد. دخترك، در مركز با دوشيزۀ نويسنده و جواني با نام "كام" آشنا ميشود كه گاهگاهي براي آشنايي بيشتر با بچهها، به ملاقات آنها ميآيد. كام تاثير خوبي روي تريسي داشته و سعي ميكند به صورت غيرمستقيم، اشتباهها و رفتارهاي بد او را اصلاح كند. تريسي، اكنون كه مطمئن است مادرش بازنخواهدگشت، با تمام وجود آرزو ميكند كام او را به فرزندي بپذيرد. اين امر ميسر نميشود، اما مراوده با نويسندۀ جوان باعث ميشود تريسي در رفتار خود تجديد نظر كرده و روابط خود با جاستين را بهبود بخشد.