خنياگري و موسيقي پديدهاي است جهانشمول و همانند زبان و دين همواره عنصري جداناپذير از زندگي انسان به شمار ميآيد. خنياگري و موسيقي در ايران نيز همواره بخشي از فرهنگ اين سرزمين كهنسال را تشكيل داده و فراز و نشيبهايي را تجربه كرده است. چنان كه در ايران باستان به ويژه در زمان ساسانيان جايگاه والايي را به خود اختصاص داده و در دورۀ اسلامي تا زمان صفويه نيز مورد توجه بوده است. اما از زمان صفويه به علت تعصبات مذهبي و دلايل ديگر دچار مشكلات فراواني شد، با اين حال همچنان به عنوان ركني از فرهنگ اين ديار به حيات خود ادامه داده است. خنياگري و موسيقي از زمان قاجار، و پس از آن به علت نفوذ تمدن غرب، دچار تحولات گرديد كه چنين وضعي هنوز ادامه دارد. اين تحولات از يك سو تنوع در موسيقي و ابزارهاي موسيقي را در پي داشت و از ديگر سو مايۀ گسترش خنياگري و موسيقي در جامعه گرديد. همچنين اين تحولات، تاثير مثبتي بر موقعيت خنياگران و خنياگري بخشيد، به طوري كه نگرش سنتي كه چنين فعاليتهايي را ناپسند ميشمرد به تدريج تغيير كرده است. چنان كه اكنون خنياگري و موسيقي برخلاف گذشته جايگاه تازهاي در جامعه يافته و نواحي موسيقي در همهجا به گوش ميرسد. پژوهش حاضر خلاصهاي است از وضعيت خنياگري و موسيقي در ايران از زمان باستان تا انقلاب اسلامي.